سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شتابزدگی را واگذار و در حجّت بیندیش و خود را از پریشان گویی نگاه دار، تا از لغزش ایمن بمانی . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :282
بازدید دیروز :10
کل بازدید :172790
تعداد کل یاداشته ها : 336
103/9/5
3:50 ع

یروز اقای جنتی داشت تو خیابون راه میرفت....یهو دید یگوشه چنتا جوون وایسادن و بلند بلند میخندن

نزدیکشون ک رسید یکیشون یه جک درمورد جنتی گفت و همه زدن زیر خنده....

ناگهان پسره،جنتی رو دید که داره با چشای اشک الود بهش نگاه میکنه.....خنده از رو لباش خشک شد...

جنتی ااااروم اشکشو پاک کرد....یه نفس عمیق کشید و سرشو انداخت پایین و با قدم های اروم ازشون دور شد...

اشک از چشای پسر جاری شد...تکیه داد به دیوار و ااااااروم نشست رو زمین....

یه اه سرد کشید و به اسمون نگاه کردو داد زد.......خدایاآآآآآآآآآآآآآآآ!!!!!!.......منو ببخش....!!

خدایا...منو ببخش!!


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ آنقدر رشیدی که تنت افتاده اطراف تنت پیرهنت افتاده یک ظرف عسل داشت لبت فکر کنم با سنگ زبس که زدنت افتاده از بس به سر و صورت تو سنگ زدند خدشه به عقیق یمنت افتاده سر در بدنت بود که پامال شدی پس دست تو نیست گردنت افتاده برگرد حسین زود حسین برگردانش در خیمه عروس حسنت افتاده